برای اولین بار در این چند ترمی که دارم درس میخونم یه استاد توی دانشکده امون به جز لوکوربوزیه و شاهکارهای میر و مدرنیته و کالاواترا و ....حرفای دیگه ای زد!!!

معماری رو جور دیگه ای برامون تعریف و تفسیر کرد...از سخنانش بوی معنویت میومد...

برای اولین بار توی دانشکدمون از زبان یه استاد حرف شهدا رو شنیدیم...حرف قرآن...حرف خدا!!!

برای اولین باره که نسبت به آینده دانشکده هنر خوشبین شدم !

برای اولین باره که توی یه کلاس احساس غربت نمیکردم...!!!واین یه قوت قلبه...

اگه فقط چند تا از این اساتید توی دانشکده های هنر وجود داشت الان هیچ غصه ای نسبت به هنر و هنرمندای این مملکت نبود!!!

کاش بچه مومنا جای خالی کردن گود هنر به بهانه فساد و تباهی که درونش به وجود اومده ،قدم به میدان میگذاشتن و یه تحول عظیم بوجود میاوردن...مگه غیر اینه که خود اسلام در یک قالب کاملا هنری ارائه شد؟؟؟

"آن کسانی که تصور میکنند انقلاب اسلامی ایران با ادبیات و هنر سروکاری ندارد،ربطی ندارد،خیلی پرت از معرکه اند،خیلی دورند و نمیفهمند اصلا چه دارند میگویند و به کجا دارند میگویند" این حرف رهبرمون و  آقامونه ها!!!



 به امید روزی که به هر کی میگی دانشکده هنر درس میخونی،نگه که:اوه خدا بهت رحم کنه!! هنر که دیگه معروفه...

به امید روزی که فشار جو دانشکده مجبورم نکنه تا شروع کلاس برم خارج دانشکده یه گوشه تنها بنشینم!!

به امید روزی که در روز ارائه بچه های رشته نقاشی با تابلو های نقاشی مبتذل و برهنه روبرو نشیم!!

به امید روزی که وقتی وارد دانشکده هنر میشیم با یکسری هنرجوی مومن و متعهد روبرو بشیم نه با یک صحنه دور همیه دخترا و پسرا...

و به امید روزی که از هنر و هنرمند این کشور عطر معنویت به مشام برسه!!!

                                                                                                    در پناه حق