وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
دوستان و آشنایان تولدم و بهم تبریک میگن اما...
ماه مهر است و لطافت در اوج...و محبت سرشار...
پس چرا با همه غم هایم زاده این ماه شدم؟؟؟؟
سالها پیش در همچین شبی گریستم و چشمانم را گشودم...
امشب هم به رسم ناجوانمردانه روزگار، می گریم و چشمانم را می بندم...
ته نوشت:
نمینویسم که غمم رو منتقل کنم...
نمینویسم که باهام هم دردی بشه...
نمینویسم که بپرسن دردم چیه...
فقط و فقط
مینویسم تا آروم بشم...نوشتن همیشه آرامش بخشه!!!
التماس دعا
میسپارم بتو از چشم حسود چمنش