*درس نگاشته:

امروز استادم مثل همیشه حرفای قشنگی زدن...یه چیز جالب هم در مورد نماد گرایی گفتن...

میگفتن که اگه یه دزد جلوی چشم ما یه" چیز"ی ازمون بدزده ما که نبایست به همه بگیم که این" چیز" از این به بعد مال اونه!!!

حکایت فراماسونر ها که بعضی از عناصر تاریخی مارو کردن نماد خودشونو و ماها هم خیلی زیبا همه رو آگاه میکنیم که این علامت نماد اینه و اون علامت نماد اونه!!!

درحالیکه بایست ملت و آگاه کنیم و اصالت بعضی از این نماد ها رو به هم اثبات کنیم و نذاریم از عناصر تاریخیمون سواستفاده کنن ...مثل زمان فتنه که رنگ سبز شد نماد فتنه جوها و تا مدتی بچه مذهبی برای جلویگیری از سوتفاهم سبز نمیپوشیدن...اما بلاخره گوشی اومد دستشون و همه شروع کردن سبز پوشیدن تا این رنگ مقدس رو از انحصار اونها در بیارن...

بهر حال جالب بود!!!

*تشکل نگاشته:

هرچی بیشتر دویدم کمتر رسیدم تا اینکه به لطف خدا همه چیز به طور ناگهانی به جریان افتاد...

الحمدلله...

*دل نگاشته:

دیدی آبجی؟؟؟

فقط تویی که تابحال این روی منو هم تماشا کرده،فقط تو!!! این رویی که خودمم نمیشناختمش!!!

          ترسم که اشک در غم ما پرده در شود....................


به قول یکی از استادام:آدما چهارتا منطقه دارن:یک:خودشون میدونن،دیگران هم میدونن

دو:خودشون میدونن،دیگران نمیدونن               سه:خودشون نمیدونن،دیگران میدونن!

چهار:نه خودشون میدونن نه دیگران!              اینی که امشب دیدی منطقه چهارم وجود من بود!!!


*امام حسین (ع) یه جمله خیلی قشنگ دارن:

کسی که بخواهد چیزی را از راه معصیت خدا بدست آورد آنچه که به آن امید دارد را از دست میدهد و آنچه را که از آن برحذر است زودتر دچارش می شود...

از این درو اون در:

مسجد دانشگاه خیلی قشنگه!خیلی!

اثر معماری وقتی قویه که ابعاد غیر جسمانی آدم رو هم درگیر خودش کنه...مثل مسجدمون!!!

حس نشستن لب حوض آبی رنگ و صدای غرق شدن قطره های زلال در اب حوض در حالیکه نم آب روی سنگفرش حس طراوت رو به همگان ارزانی داشته و نوای معطر مداحی که در هوای حیاط مسجد جریان داره وشور و شوق بچه مذهبی ها...همه و همه حسی رو بهم القا می کنن که گفتنش ممکن نیست!

و این یعنی من ....خوشبختم!!!