۱۰ مطلب با موضوع «سرکی در سیاست» ثبت شده است

مبارکا باشد جناب روحانی

تصمیم ندارم که امشب را با دوستام قرار بگذارم و برویم بیرون و شهر را به اتش بکشیم و بگوییم :رای من کو؟؟؟
قصد هم ندارم انتخابات را متهم به تقلب کنم و فقط وقتی نامزد دلخواهم رای آورد ان را نماد کامل دموکراسی بنامم؟؟؟
هیچ برنامه ای هم ندارم که از فردا شروع کنم به تخریب اقای روحانی کنم و با دوستان سر این جریان کل بیندازم...

من هم مثل همه بچه حزب اللهی های دیگر به عنوان یک بسیجی که به جلیلی رای داده است پیروزی را به آقای روحانی و حامیانش تبریک عرض میکنم و امید دارم که ایشان به شعارهایشان عمل کنند و همه جناح ها را گرد هم جمع کنند و کشور مانند قبل و حتی با سرعت بیشتری به سوی قله های مرتفع پیشرفت حرکت کند....


۱۶ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱
خانم سین

تردید

این مطلب حذف شده است...




۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
خانم سین

جرات یا حقیقت؟

بسم الله الرحمن الرحیم


جرات یا حقیقت؟؟؟

بازی جالبی ست...هیجان دارد خوشم می آید!

از آن بازی هاست که گاه در اخر  سنگینی دو جسم ناشناخته را بر دو سوی کله ات حس خواهی کرد که فکر می کنم بهشان می گویند"شاخ"

البته گاه پیش می آید که بعضی جر می زنند و در تلاشند جای شاخ روی گوش هامان کار کنند تا در جهت توسعه طولی انان قدمی برداشته باشند.(جسارت نباشد البته!!)

بازی جالبی ست.

البته نه برای گروه های دختر و پسری که می روند رستوران و  دور هم می نشینند روی تخت و بطری دلستر را می گذارند وسط و شروع می کنند به اراجیف پرسیدن و حیا نمی کنند از پرسیدن سوالات دهشتناک و شرم هم ندارند از دادن جواب های "آن جوری" و اصلا هم مهم نیست در قسمت جرات ،کار خلاف شرع بکنند....

این بازی جان می دهد برای اجرا بین کاندیداهای ریاست جمهوری....

اصلا این رسما یک ایده عالی محسوب می شود و حقیر هم یک ایده پرداز و در این هوای گرم حق بدهید به من که برای خودم در نوشابه باز کنم!!!

دیگر کلاه قرمزی و آقای همساده کفاف ما را نمی دهد....

میتوان مصداق عینی "اصن یه وضی" را در یک برنامه تلویزیونی با حضور همه کاندیداها و یک فقره بطری دلستر وطنی،دید و کلی هم حالش را برد.

اگر می شد چه می شد؟؟؟

همان برنامه اولی همه گوشی می آمد دستشان که چه کسی لیاقت اداره این کشور را دارد(ما تکلیفمان کاملا مشخص است ها!!)...

نباید گذشت از بحث گرانی پته هایی که در قسمت "حقیقت" بر آب می ریزد و  البته باز هم نمی توان گذشت از بد بینی هایی که ممکن است ملت(بخوانید امت!!) بعد از ان، نسبت به همه اهالی در عرصه سیاست پیدا کنند....

اما نمی توان هم از "حقیقت " گذشت....

آن هم حقایقی که بعضی از این کاندیداها دارند مخفی میکنند...

جرات می خواهد گفتن حقیقت...

...

جرات یا حقیقت...

عجیب بازی جالبی ست...



پ ن:  رای ما  دکتر جلیلی

۱۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
خانم سین

تَب...


این روزها تا می آییم دو کلمه از داغ دلمان بگوییم بخش نیمچه سیاسی مخمان شروع میکند به اولتیماتوم دادن که:بنده ی خدا!!!وقت انتخابات است...وقت تدبیر برای آفریدن حماسه ی سیاسی است(باز هم شعار های بی پشتوانه ی این نیم وجبی!!!)آنوقت تو می نشینی از رنج کهنه ات می گویی که همیشه برای نالیدنش وقت هست...

ناگهان احساس،لنگان لنگان، میپرد وسط که:اوهوی این چه طرز حرف زدن با شخص شخیص الشخصای من است...بنده اگر سکوت کنم و دم نزنم که جز جگر میگیرم و میفتم میمیرم آنوقت میگویند فلانی بی احساس است...

باز آن نیم وجبی کم نمیاورد و میگوید:ببینم احساس زهوار در رفته!!!یعنی تو یه نمه مغز توی کله ات نیست که حساسیت موضوع را درک کنی...بابا آدم حسابی، هاشمی آمده است...کم الکی نیست که!!بماند که جلیلی نیز تشریف فرما شده و تکلیف ما نیز روشن اما بنشین کمی با اون عقل داشته و نداشته ات بفکر شاید بتوانی کمی شرایط موجود را تحلیل کنی...

احساس که در حاضرجوابی عجیب خبره است، سرش را به نشانه تاسف تکان داد و گفت:هی عقل کل!!!من اگه بنشینم و این فضا را تحلیل کنم که اولا تو دیگر این وسط چیکاره ای...ثانیا نمیگویند فلانی از روی احساس، تحلیل و تفکر کرده و انگ احساسی عمل کردن میزنند بهش(که زیاد هم بیراه نمیگویند)؟؟؟

نیمچه سیاسیِ مخم،شانه اش را بالا انداخت،دست هایش را فرو کرد در جیبش و سوت زنان رفت که سایت های خبری را چک کند تا شاید خبر جدیدی از کناره گیری بدست بیاورد...عجیب دلش میخواهد زاکانی و لنکرانی به نفع جلیلی بروند کنار.دارد به این فکر میکند ائتلاف 1+2 تصمیمشان چیست و آیا خیال دل انگیز ریاست جمهوری را فدای آرمان های انقلاب و وحدت در مقابل گفتمان مقابل آن خواهند کرد یا نه؟؟

احساس وصله خورده هم نشست کنج اتاق و در خیالش غوطه ور بود و در دلش آرزو میکرد:کاش یکی می آمد حال مرا تحلیل میکرد شاید همه چیز حل میشد!!


پ ن: دست میگذارد روی پیشانیم...

-تب داری...

لیوان جوشاندنی را میدهد دستم...

گیرم که با این لیوان تب این جسم فروکش کند....روح تب دارم را چه کنم؟؟؟



۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
خانم سین

حاشا که برای"نان" ولی بفروشیم!!!

پاهام لرزید وقتی جمعیت پراکنده رو دیدم...

رفتم سمت یه نظامی که وایساده بود...

-ببخشید اقا جمعیت خیلی کم بود؟؟؟(با ناامیدی تمام حرف میزدم)

یهو انگار شوکه شده بود با یه حالت پرهیجان گفت:کجای کاری خانوم؟؟؟ما اصلا فکرشم نمیکردیم چنین جمعیتی بیاد...خیلی استقبال پرشکوهی بود...شما دیر اومدی ندیدی جمعیت اصلی رو...

همینطور داشت با شوق و ذوق تعریف میکرد و من انگار دوباره جون گرفته بودم...با سرعت فقط میرفتم که برسم یه جمعیت اصلی...

الحمدلله...

راهپیمایی ها همیشه حس خوبی یهم میده حس اینکه هنوزم تعداد ولایت مدارها خیلی زیادن!!

..................................................

.................................................

هیچ وقت نمیومد راهپیمایی...اینبار اومده بود...اصلا تو این وادیا نبود!!!

می گفت: اگه نمیومدم، آمریکا توهم میزد و آسفالتمون می کرد!!!

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

حق من است که بپرسم انقلاب برایم چه کرده؟

مطلب زیر توسط فردی به نام توحید عزیزی در گوگل پلاس نوشته شده بود...

به دلیل اینکه خیلی جالب بود گذاشتمش اینجا شماها هم بخونید!!!

من متولد آمریکا هستم. سال 1357. چند روز بعد از آنکه محمدرضا شاه پهلوی از ایران فرار کرد، من به دنیا آمدم. و وقتی انقلاب پیروز شد، خانواده‌ی من، آمریکا را ترک کرد و به ایران آمد، قطعا نه به خاطر آنچه زندگی راحت‌تر گفته می‌شود، اما شاید برای آنچه زندگی درست‌تر نامیده می‌شود.


الان و بعد از گذشت بیش از سی سال، پرسش نادرستی نیست اگر بپرسم: «انقلاب برای من چه کرده است؟» پاسخ به این پرسش را در دو بخش مجزا می‌نویسم:

الف ـ سه مقطع از زندگی یک فرزند انقلاب
(1) سال 1361- من 4 سالگیم را به یاد دارم. ما در یک خانه‌ی اجاره‌ای زندگی می‌کردیم. یک ماشین دست چندم ساخت خارج داشتیم. تلفنمان با صاحبخانه یکی بود. ما دو برادر شده بودیم (و سپس 3) و تا 12 سالگی من، همگی یک اتاق خواب داشتیم.

(2) سال 1376- خیلی وقت بود که صاحبخانه شده بودیم. هر کدام از ما برادر‌ها اتاق خودش را داشت. مادر و پدر ماشین‌های خودشان را داشتند، یکی ساخت داخل، نو؛ و دیگری ساخت خارج، دست دوم.

(3) سال 1388- دانشکده‌ی پزشکی و خدمت سربازی را تمام کرده ام. ما برادرها هر کدام خانه‌ی خودمان را داریم. دو تایمان ازدواج کرده ایم. من فرزندی دارم. هر کدام ماشین خودمان را داریم: نو، ساخت داخل. می‌خواهیم برای ادامه‌ی تحصیل در مدارج بالاتر، به دانشگاه‌های معتبر خارجی برویم.

[نکته: من زندگی هر کدام از فامیل دور و نزدیکم در ایران را که در خاطرم بررسی می‌کنم، شرایط مشابه دارند. کسی را نمی‌توانم نام ببرم که زندگی مادیش، بدتر شده باشد. آنها که بیشتر به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی فحش و ناسزا می‌گویند، اتفاقا بیشتر از بقیه در زندگی مادی پیشرفت داشته اند. شما هم این بررسی را در نزدیکان خودتان انجام دهید.]

ب ـ مقایسه‌ی زندگی یک فرزند انقلاب با فرزندان ایرانیان مقیم آمریکا
ناخودآگاه وقتی خودم را در کنار ایرانیانی هم‌سنم می‌بینم که اکثر عمرشان را در آمریکا زندگی کرده اند، مقایسه‌هایی در ذهنم پدید می‌آید ـ گر چه شاید این قیاس کاملا صحیحی نباشد.

جوانان ایرانی ـ آمریکایی، افتخار می‌کنند به آمریکایی بودنشان و بعضی‌هایشان هم دوست ندارند که اصلا «ایرانی» به حساب بیایند. دخترها حاضر نیستند با یک پسر ایرانی دوست/همسر شوند، پسرها هم متقابلا با یک دختر ایرانی. افتخارشان، ابر قدرتی آمریکا و «آزادی»شان است. دینی ندارند. فارسی را به سختی می فهمند، مشکل‌تر حرف می زنند، و نمی توانند بخوانند یا بنویسند. آهنگ‌های مورد علاقه‌شان عموما مربوط به عشق‌های گذرا یا شکست خورده‌ی زمینی است. از شنیدن موسیقی سنتی لذتی نمی‌برند. دغدغه‌ای ندارند یا اگر داشته باشند، مربوط به عدم تساوی حقوق همجنسگرایان با دیگر مردم است...

من به آن چیزی که در سایه‌ی زندگی در ایران پس از انقلاب اسلامی شده ام، افتخار می‌کنم. سعادت آشنایی با اسلام و مکتب تشیع را داشته ام. موهبت آشنایی با زندگی حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ائمه‌ی اطهار ـ علیهم السلام ـ نصیبم شده است. می‌توانم فارسی و انگلیسی بخوانم و بنویسم. از خواندن گلستان سعدی و گرفتن فال حافظ، حظ بی‌نهایت می‌برم. صدای شجریان و ناظری و سراج سرمستم می‌کند. پزشک هستم. دغدغه‌هایم، شناخت خودم هست و تهذیب نفسم. وظیفه‌ام را کمک به مردم مستضعف جهان می‌دانم. آرزوهایم ظهور امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف، به سامان شدن وضعیت کشورم ایران، و شهادت در راه پاسداری از اسلام است.

انقلاب برای من، همه کار کرده است، همه کار.

حالا زمان آن فرا رسیده است که بپرسم: «من برای انقلاب چه کرده ام؟»


*احتمال دادم این رو بپرسید که گوگل پلاس فیلتره و استفاده از اون به دلیل قانون شکنی اشکال شرعی داره...درجواب باید بگم که گوگل پلاس به علتی کاملا نامعلوم بعضی جاها فیلتره و بعضی جاها نیست....برای ما و توی خونه ما فیلتر نیست....


*حالم خیلی مساعد نیست...اگه یادتون موند کمی برام دعا کنید...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

دینِ علیه دین...

شبکه‎‎های زیادی این‎روز‎ها با حمایت سرویس‎‎های جاسوسی «سیا»، «MI6» و «موساد» وجود دارند که هر روز بر تعدادشان افزوده می‎شود و به شکلی قارچ‎گونه به زبان‎‎های مختلف در حال تکثیر و مشغول اختلاف‎افکنی در جهان اسلام هستند. شبکه‎‎هایی چون اهل‎بیت (علیهم‎السلام)، هادی، امام حسین (علیه‎السلام)، کربلا، الزهرا، کلمه، وصال نور و… از این جمله‎اند. وجه اشتراکی که در همه این شبکه‎ها دیده می‎شود، حمایت‎‎های بی‎چون و چرای آمریکا و انگلیس و دنباله‎روهایشان از این شبکه‎هاست. برهم‎زدن وحدت شیعه و سنی و به جان هم انداختن آن‎ها، غبار آلود کردن فضا، و نیز عوض کردن جای دشمن در دستور کار این شبکه‎ها است. در این نوشتار به معرفی افراد و شبکههای معروف ضد‎وحدت تندرو که عمدتا فارسی‎زبان هم هستند پرداخته‎ایم.

الف. شیعیان آمریکایی، شیعیان ضد وحدت
۱٫ یاسر الحبیب مقیم لندن و شبکه فدک

یاسر الحبیب

این روحانی در سال ۱۳۵۵ شمسی در کویت به‎دنیا آمد. هم اکنون ۳۶ ساله است. او در سن ۲۲ سالگی هیئت خدام‎المهدی را در کویت راه انداخت؛ اما سه سال بعد دولت کویت به‎دلیل تندروی‎‎های وی این هیئت را تعطیل و وی را دستگیر و روانه زندان کرد. ولی سرویس‎های جاسوسی آمریکا و انگلیس که به بهانه نقض حقوق بشر او را نیروی مناسبی می‎دیدند به دولت کویت فشار آوردند. بنابراین سه ماه بیشتر طول نکشید که وی آزاد شد. در سال ۲۰۰۳ از بریتانیا پناهندگی گرفت. دولت انگلیس از وی حمایت جدی کرد: او دو سال بعد در لندن دارای روزنامه شد! بعد از آن حوزه علمیه «امامین عسکریین» را راه انداخت. چندی نگذشت که با حمایت ام‎ای ۶ شبکه ماهواره‎ای فدک را تأسیس کرد؛ شبکه‎ای که مدام به فحاشی علیه اهل سنت می‎پردازد. به‎علت خوش‎خدمتی‎ای که از خود نشان داده بود، در سال ۲۰۱۰ مجتمع بزرگی به‎نام «حسینیه سیدالشهدا» ساختند و در اختیار وی قرار دادند تا محل حوزه علمیه، هیئت، دفتر کار، مؤسسه رسانه‎ای، شبکه ماهواره‎ای فدک، روزنامه شیعه و پایگاه اطلاع‎رسانی اینترنتی او باشد. در سال ۸۸ به همسر پیامبر، عایشه توهین‎‎های ناروایی شد که ممکن بود باعث تنش‎‎هایی در جهان اسلام شود. این توطئه با درایت مقام معظم رهبری و فتوای ایشان مبنی بر حرمت توهین به مقدسات اهل سنت و نیز همسران پیامبر خنثی شد.
جالب این است که در سایت یاسر الخبیث جملاتی توهین‎آمیز درباره امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه)، مقام معظم رهبری و سید حسن نصرالله دیده می‎شود.

۲- شیخ حسن اللهیاری مقیم واشنگتن و شبکه اهل‎بیت!

اللهیاری شبکه اهل بیت
شیخ حسن اللهیاری روحانی‎نمایی اهل افغانستان است و در حال حاضر ۳۵ سال دارد. وی هم‎اکنون مقیم آمریکاست. چند سال پیش در قم با حمایت آمریکایی‎ها شبکه‎ای به‎نام اهل‎بیت را تأسیس کرد که بعدا اسناد آن رو شد. قم و اسم شبکه (اهل بیت) را از آن جهت انتخاب کرده بودند که باعث بدنامی شیعه شوند و شیعه را در اذهان اهل سنت خراب کنند. شبکه اهل‎بیت، در دوره فعالیت خود برای برجسته ساختن اختلافات مذهبی بین شیعه و سنی، همسو با سیاست‎‎های استکبار و انجمن حجتیه مطالبی را تهیه می‎کرد. تأکید بر سوگواری ایام فاطمیه به نام «محسنیه»، برگزاری جشنی موسوم به «عیدالزهرا» و توهین به خلفا در دستور کار این شبکه قرار داشت. بعد از مدتی دفتر این شبکه در قم تعطیل شد. بعد از تعطیلی این شبکه عوامل آن ضمن جسارت به علمای اسلام و نیز مقام معظم رهبری و ولایت فقیه، مدعی شدند که رویکرد نظام حمایت از اهل سنت و تضعیف مکتب اهل‎بیت (سلام‎الله علیهم) است. عوامل انجمن حجتیه نیز با انتقاد از آنچه آزادی عمل اهل سنت در ایران نامیدند از ضرورت حمایت از شبکه اهل بیت سخن گفتند.
بعد از روشدن دست این شبکه و معلوم شدن نقش آمریکا در حمایت از آن، (علی‎رغم ادعا‎های این شبکه) هیچ مرجعی حاضر به حمایت از این افراد نشد عوامل این شبکه مدعی بودند که از طرف بیت آیت‎الله محقق کابلی حمایت می‎شوند؛ با این حال دفتر ایشان هرگونه کمک مالی به این شبکه را حرام اعلام کرد.
حجت‎الاسلام نبوی معاون تبلیغات حوزه علمیه قم طی نشستی از گردآوری اسنادی مبنی بر حضور آمریکایی‎‎ها در پشت پرده این شبکه ماهواره‎ای خبر داد و گفت: «هدف این شبکه که به نام دفاع از شیعه و گسترش علوم اهل بیت‎ (علیهم‎السلام) راه‎اندازی شده است، بد جلوه‎دادن شیعه بود.»
اللهیاری اهل تسنن را بدعت‎گذار و آنان را فرقه عمریه و بکریه می‎خواند و حتی پا را فراتر از این می‎نهاد و به مراجع توهین می‎کرد. او حتی افرادی همچون مرحوم آیت‎الله بهجت و آیت‎الله مکارم شیرازی را نیز عادل نمی‎داند و اخیرا مدعی شده است که مراجع قم قدرت‎طلب‎اند و به‎دنبال ریاست هستند و هوای نفس بر عقل آنان غلبه کرده است و امام زمان بعد از ظهور سر خیلی از آن‎ها را خواهد برید.
ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی، تأیید شعار نه غزه نه لبنان به این بهانه که اول بقیع را باید آزاد کرد، ایجاد فاصله بین شیعیان و مرجعیت معظم شیعه، جایز ندانستن برپایی حکومت در عصر غیبت و توهین به ولایت فقیه خط سیری ست که آشکارا در این شبکه دنبال می‎شود. مرکز پخش این شبکه در حال حاضر در ایالات متحده آمریکا قرار دارد.
ب: شبکه‎‎های ضد‎شیعی و وهابی
۱٫ سید عقیل هاشمی و عبدالرحمن دمشقی و شبکه کلمه

سید عقیل هاشمی و عبدالرحمن دمشقی از جمله چهره‎‎های تندرو وهابی هستند که شبکه کلمه را مدیریت می‎کنند. این شبکه که از تأسیس آن سه سال بیشتر نمی‎گذرد، با حمایت سعودی‎‎ها گردانده می‎شود و شبکه العربیه نیز پشتیبانی فنی این شبکه را بر عهده دارد. تکفیر شیعه، انکار ائمه و نیز تبرئه دشمنان اهل بیت مانند یزید و معاویه و… از برنامه‎های محوری این شبکه است. این شبکه به زبان فارسی است و فارس‎زبان‎ها را مخاطب خود قرار داده است. عبدالرحمن دمشقی فردی است تندرو که به‎علت اعمال غیراخلاقی از حوزه اهل سنت لبنان نیز سال‎ها پیش اخراج شده بود. دفتر این شبکه در ریاض بوده و متعلق به فرقه وهابیت است.

۲٫ عبدالرحیم ملازاده و شبکه وصال نور

عبدالرحیم ملازاده
دکتر عبدالرحیم ملازاده معروف به ابومنتصر بلوچی متولد ایران است. وی مدارج علمی خود را در دانشگاه‎‎های مدینه، دمشق و لبنان طی کرد و سال‎ها پیش به کویت پناهنده شد. او سه سال است که با حمایت وهابی‎ها و سرویس‎‎های جاسوسی آمریکا و انگلیس شبکه وصال نور را راه انداخته و مدیریت می‎کند. زبان این شبکه، فارسی است و فارس‎زبان‎‎ها را مخاطب خود قرار داده است. ملازاده و شبکه‎اش از توهین به انقلاب، ولایت فقیه و جمهوری اسلامی هیچ دریغی ندارند. محور برنامه‎‎های این شبکه نیز توهین و تکفیر شیعیان و نیز انکار مسئله مهدویت و… است. ملازاده معتقد است که بزرگ‎ترین جهاد، جهاد زبانی است و تأثیری که یک شبکه ماهواره‎ای در مدت پنج سال می‎تواند داشته باشد، از ۵۰۰ سال فعالیت و تبلیغ عادی بیشتر است. لازم به ذکر است که وی تا‎کنون دو کتاب علیه تشیع منتشر کرده است. از نکات جالب توجه درباره عبدالرحیم ملازاده می‎توان به برادری وی با مرحوم مولوی عبدالعزیز ملازاده از علمای اهل سنت اشاره کرد که یک چهره اهل وحدت و ضد‎وهابیت بود. عضویت در خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز در کارنامه مولوی عبدالعزیز مشاهده می‎شود.

تریبون مستضعفین


من واقعا نمیدونستم این قضیه رو...دشمن خوب فهمیده که بهترین نوع جنگ،مخالفت نیست بلکه بد دفاع کردنه!!!

یادمه  چندین بار که به چندین نفر میگفتم ماهواره خوب نیست و این حرفا در جوابم میگفت:ماهواره شبکه خوب هم زیاد داره و ما استفاده میکنیم....مثل شبکه امام حسین (ع) و اهل بیت(ع)!!!

بعد نوشت:

ابتکار شبکه ماهواره‌ای امام حسین:

نامگذاری نهم تا تا پانزدهم ربیع الاول به نام هفته "برائت" !!!

تقریباً همان روزهایی که هفته وحدت نام دارد! برای نزدیک‌تر شدن امت پیامبر به یکدیگر، برای هم دلی‌های بیشتر بین مسلمین، برای یکی شدن در برابر دشمنان راستین دین محمدی...

 

فقط می‌توانم بگویم:
آن کسانی که هفته وحدت را هفته برائت می‌نامند، با آن وهابی‌های سلفی که در سوریه، انسان ذبح می‌کنند و انسانیت و اسلام راستین را به قتلگاه می‌برند هیچ فرقی ندارند؛
بَلْ هُمْ أَضَلُّ !!!

* بچه های قلم*


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

چرا از طلبه سیرجانی حمایت کردم...

می خواستم یه جوابیه طولانی بنویسم اما اصلا وقت ندارم...از حوصله ی دوستان هم خارجه!!!

اولا:اولین بار که اسم طلبه رو شنیدم بچه بودم ...وقتی فهمیدم حاضر شده باعمل اشتباه یکی از مراکز دولتی دربیفته خیلی شجاعتشو تحسین کردم...اونموقع تا جایی که یادمه دنبال کار قانونی بود برعلیه زمین خواری که اتفاق افتاده بود اما راه به جایی نبرد...چرا که اون اداره دولتی اونقدر نفوذ داشت که طلبه سیرجانی رو اصلا تحویل هم نگیرن چه برسه به اینکه بگن بابا...حرفت چیه؟؟؟


دوما:طلبه سیرجانی وقتی دید از راه قانونی راه به جایی نمی بره شروع کرد از راه غیر قانونیش پیش رفتن مثل تحصن و اعتراض و اینجور حرفا...تایید نمیکنم کارشو اما چون نیتش نیت عدالت خواهانه ایه بهش توهین هم نمیکنم و سرزنشش هم نمیکنم...بدنبال منفعت نبودن که ایشون؟؟؟تازه زندگی خودشونو رها کردن چسبیدن به دغدغه های دینیشون؟؟؟بده؟؟اینو هم به خوبی میدونم که ایشون با این شیوه راه به جایی نخواهند برد...چون که هدف درست از مسیر درست محقق میشه...


سوما:من از عدالت طلبی حمایت کردم و خواهم کرد...حرف من این بود که اصلا اقای جهانشاهی مجرم ان....درست؟؟؟خب مجرم هم وقتی میبرن زندان اجازه ملاقات به خونوادش میدن(از مهدی هاشمی که دیگه این بنده ی خدا کمتر نیست)...اصلا بهش هم میگن جرمت چیه...نه اینکه 4 ماه توی زندان بوده بدون هیچ اطلاعی و اجازه ملاقاتی ...بدون برگزاری محکمه...ماهم ساکت بودیم...


چهارما:خب ایشون جرمی مرتکب شده...درست!!!اما این جرم سه سال و نیم حبس کمی زیادش نیست؟؟؟ یه کسایی هستن که جرمای صدبرابر بزرگتر از ایشون مرتکب شدن اینقدر حبس براشون نزدن...البته من احتمال میدم میزان حبسشون رو کم کنن و این حکم بدوی هم فقط برای زهرچشم گرفتن از ایشونه تا دیگه سعی کنه کاراشو روی روال قانونی پیش بگیره...اما بهرحال حکم بسیار نامنصفانه ایه!!!برای مجرمای واقعی بداموزی داره...به ریشمون میخندن...


پنجما:اصلا گیریم که بنده بیجا حمایت کردم..چرا اینایی که الان سرکوفت میزنن بهم(بعد از خوندن مطلب جناب اقای قدیانی) تا الان ساکت بودن و روشنگری نمیکردن؟؟؟فقط بلدن از بقیه آتو بگیرن و ازش یه چماق بسازن و هی بزنن توی سرش...؟؟؟


ششم: هنوز هم پای حرفم هستم...ازشون حمایت میکنم...نه از کارای اشتباهشون...بلکه از حمایتشون از طلبه های بروجردی...و از اینکه حکمشون نامنصفانه است و باید تجدید نظر صورت بگیره...

و اینو هم مطمئن باشین...اگر بدونم کار اشتباهی کردم اشتباهم رو میپیذیرم...در هرحال من در سنی هستم که ممکنه اشتباهات زیادی در وادی سیاست مرتکب بشم که بخاطر احساسات دوران جوانی و کم تجربگیه... 


در پناه حق

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

عمق تنهایی طلبه سیرجانی

فارس:

دادگاه ویژه روحانیت،علیرضا جهانشاهی (طلبه سیرجانی) را به اتهام تشویش اذهان عمومی،اخلال در نظم عمومی و توهین به مقامات قضایی به سه سال و نیم حبس  و محسن شیرازی را هم به دو سال و نیم حبس محکوم کرد.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجعفر منتظری حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت در گفت‌وگو با خبرنگار قضایی فارس با اعلام این مطلب افزود: حکم مربوط به طلبه سیرجانی روز گذشته صادر شده است.

وی افزود: این حکم بدوی بوده و متهم می‌تواند نسبت به آن اعتراض کرده و تقاضای تجدید نظر کند.

منتظری گفت: طلبه سیرجانی ابتدای امر تقاضای وکیل داشت اما در جلسه بعدی تصمیمش عوض شده و گفت وکیل نمی‌خواهد.

حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت با اشاره به اینکه این فرد به ۳.۵ سال حبس محکوم شده است گفت: بعد از تجدید نظر، حکم قطعی و لازم‌الاجرا خواهد بود.

در روزهای اخیر حجت‌الاسلام مرتضی آقاتهرانی نماینده تهران در مجلس و جمعی از نیروهای ارزشی پیگیر پرونده طلبه سیرجانی و محسن شیرازی شدند.


دیدین آدم وقتی دیگه خیلی تلاش میکنه و میبینه کسی حمایتش نمیکنه از پا میفته...

احساس میکنم آقای جهانشاهی همچین احساسی پیدا کرده که اعتراضی نسبت به حکمش نمیکنه...

همه اونهایی که کاری نکردین چون میگفتین ممکنه شبهه ای در کار باشه...ممکنه خطایی ازش سر زده باشه...خوب تماشا کنید...بالفرض صحت شبهاتی که نمیدونیم چی هستن هم این حکم کمی واسش زیاد نیست؟؟؟؟دردناکه!!!



بنده منظورم از کسایی که کاری نکردن متوجه یک شخص خاص نبود...بنده این چند وقت با افراد زیادی در این مورد گفتگو کردم حتی از غریب گرفته تا فایل و آشنا...منظورم همه اونهاست...



۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

هرجا که ابوذر برود تبعید است....

وقتی از زمین خواری بزرگ در سیرجان اطلاع داد  و گفت که نهاد امنیتی کشور در ان شریک است برایش پاپوش دوختند و رفت زندان...

وقتی که از سیرجان با پای پیاده حرکت کرد به سمت تهران بازداشتش کردند و گفتند خلاف شان رو حانیت است...یکی نبود بگوید پیاده روی خلاف شان روحانیت است یا دست دادن با نامحرم؟؟؟پیاده روی خلاف شان روحانیت است یا بنز سواری؟؟؟ 

هربار برای عدالت برخاست به بهانه ای بردندش زندان...اینبار به بهانه"به خطر انداختن امنیت ملی"!!!

خنده دار است...از چه کسی ترسیدیم که ساکت نشسته ایم؟؟؟

مبنای آنچه که شأن و خلاف شأن روحانیت است در پیام مهم امام(ره) موسوم به منشور روحانیت بیش و پیش از هر نظر و سلیقه شخصی باید مبنا باشد: «علماى اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پولپرستان و خوانین نرفته اند و همواره این شرافت را براى خود حفظ کرده اند و این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمایه داران در یک کاسه است. و خداوند کسانى را که اینگونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر مى کنند، نمى بخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده اند و پس از کسب مقامات علمى و معنوى نیز به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهیدستى و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگى کرده اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته اند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حکایت از فقر و نهایتا روح پرفتوت آنان براى کسب معارف مى کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده اند و با قناعت و بزرگوارى زیستند. در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سر نیزه بوده است، نه سرمایه پولپرستان و ثروتمندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیده اند.»


پیام «طلبه سیرجانی» از «اوین» برای حزب‌اللهی‌ها

نامه همسر طلبه سیرجانی(حتما بخوانید)

طلبه سیرجانی اعتصاب غذا کرده....

ا بهمن: بچه های جامعه اسلامی شیراز بیانیه دادن....

2 بهمن: جمعی از طلاب ،دانشجویان و بسیجیان سراسر کشور بیانیه دادن...

***خبرگزاری تسنیم : سه اتحادیه بزرگ دانشجویی در بیانیه ای مشترک اقدام تروریست‌های چند ملیتی سوریه در به خاک و خون کشیدن 82 دانشجو در دانشگاه حلب را محکوم کردند.شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه های سراسر کشور، جنبش عدالتخواه دانشجویی و انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل*** چطور  واسه اونها بیانیه میدن واسه این طلبه ی خودی که به ناحق نزدیک به پنج ماهه زندانی شده بیانیه نمیدن؟؟؟؟


ما داریم چیکار میکنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مسئولیم بخدا!!!

دفعه پیش با فرمان حضرت آقا آزاد شد...اینبار نوبت ماست!!!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین