۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام موسی کاظم» ثبت شده است

و باز قصه غصه دار غربت...

زیر تخت لانه ی یک جفت کبوتر بود.امام نشست روی تخت.

شروع کرد به خندیدن!پرسیدم :چرا می خندید؟

-شنیدم کبوتر نر به ماده می گفت:به خدا روی زمین هیچ کس را بیشتر از تو دوست ندارم به جز مردی که الان نشسته روی تخت.



با سم شهیدش کردند.

جنازه اش را گذاشتند وسط شهر تا همه ببینند به مرگ طبیعی مرده.

یکی از یارانش آمد جلو،کنار جنازه،بلند گفت:خودتان بگویید مولای من!شما را کشته اند یا به مرگ طبیعی مرده اید؟

همه دیدند که جنازه گفت: قُتِلَ...قُتِلَ...قُتِلَ...!


چند وقتی است که در محله های فقیر نشین خبری از زنبیل نیست...


السلام علیک یا موسی بن جعفر(ع)


پ ن:یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه...

پ ن:برگرفته از کتاب آفتاب در محاق نوشته مرثا صامتی

پ ن: اللهم العن سندی بن شاهک...

پ ن:اللهم العن هارون الرشید...


۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
خانم سین

من و امام هفتمم!!!+من و امام دومم!!!

امام موسی کاظم(ع) می فرمایند:

بهترین عبادت بعد از شناخت خداوند،انتظار فرج و گشایش است...


ولادت این امام عزیز و بزرگوار برهمه شما همراهان نیک سیرت مبارک باد...


شرم نوشت:

امروز میخواستم به یه نفر پیامک بدم برای این روز....

 نه پیامکی در این مورد توی گوشیم داشتم 

نه هیچ کتابی داشتم که در مورد این امام بزرگوار باشه...

اینترنتم هم قطع شده بود...

خجالت کشیدم...خیلی زیاد!!!

خودم هم چیز زیادی در مورد امام هفتممون نمیدونستم...

وای برمن...

آخه به منم میگن بچه شیعه؟؟؟


بعد نوشت:

یکی از وبلاگ نویسان محترم در قسمت نظرات چیزی رو گفتند که سوختممممم...

روز ولادت امام کاظم (ع) روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) نیز بوده است و منِ نا اگاه نمیدانستم...

شرمنده ام که عمری زمزمه میکردم یه مدینه/ یه بقیعه/ یه امامی که حرم نداره ....

میگریستم و لعن میکردم باعثین غربت آقا را...کریم اهل بیت را...

و حالا خودم....

روم سیاه!!!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین