۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «راهیان نور» ثبت شده است

بگذارید بروم...

باورم شد کجا هستم اما...

تنها حس کردم خودم را...

شهدا نیم نگاهی هم به منِ زار نینداختند...

حق هم داشتند...

 منِ روسیاه را چه به فکه؟

چه به شلمچه؟

چه به طلاییه؟

هنوز اما از پا نیفتاده ام...

.

.

خدایا خودت پدر و مادرم را راضی کن که دلشان نرم شود...که بروم!!

رفتنم شاید...


۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خانم سین

باور نمیکنم...


اولین بار...

جنــــــــــــــوب...

تا دست های سردم خاک های داغ جنوب را لمس نکنند باور نمیکنم...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین