۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم» ثبت شده است

رفیقِ من...

غلطه...این ما نیستیم که داریم به مُحرم نزدیک میشیم.این مُحرمه که داره خودشو به ما نزدیک میکنه!

رفاقت یعنی همین...کسی که خودشو بهت نزدیک کنه حتی اگه ازش دوری کردی.

مُحرم شاید کَس نباشه...اما بهترین رفیق منه!

میتونم راحت سرمو بذار روی شونه هاشو اشک بریزم و حتی ازم نپرسه که چرا...

میتونم راحت مهمون مجلس هاش باشم و به گرمی ازم استقبال کنه و به دستام نگاه نکنه...

حتی میتونم اگه هوی م نذاشت بهش سر نزنم و دهه دهه بگذره و یادش نکنم...اما اون سال دیگه باز منتظرم می مونه.میاد سراغم!

آره...مُحرم بهترین رفیق منه حتی اگه من براش رفاقت نکنم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خانم سین

ویرانگرِ یک

"هر نعمتی آفتی داره....قدرت هم همینطور!!"

این توصیفیه که مادرم بعضا در مورد رجال سیاسیمون دارن، در وقت اشتباه کردن هاشان!!

بنده رسما در همین جا سخن پر از دُر و گوهر مادرم را به استعمار میبرم و میگویم:خواهر و برادر مذهبی من!

اینترنت نعمته...این احساس مسئولیت شما برای جنگ نرم و حضور در فضای مجازی نعمته....اما بپایید گرفتار آفاتش نشید.

و مهم ترین آفت: ارتباط با نامحرم در فضای مجازی....

مخصوصا شماهایی که در واقعیت ارتباطات بسیار محدود و کنترل شده ای دارین مراقب باشین...

مواظب نظراتی که میگذاریم در وبلاگ های همدیگر باشیم...

همین صمیمیت در نظرات باعث میشه قبح و حیا در ارتباط با نامحرم بریزد و در زندگی واقعی هم تاثیر بگذارد...و این رو هم یادمون نره که حریرِ حیا اینقدر نازکه که اگه آسیبی ببینه به سختی قابل ترمیمه!

همین که برای یک پستِ یک وبلاگ،بیست بار نظر بگذارید،طرف پیش خودش میگوید: اگر با دیگرانش بود میلی/چرا بیست تا کامنت بگذاشت لیلی

من نمیگم وبلاگ ها رو دو قسمت کنین:محرم و نامحرم...به نامحرماش کاری نداشته باشین...اینکارو اوایلی که این وبلاگ رو ساخته بودم انجام دادم و واقعا ممکن نبود.

فقط حواستون باشه ارتباطتون با ایندو متفاوت باشه.مخصوصا روی سخن ام با شماهاییست که صاحبان وبلاگ را در خارج از فضای مجازی میشناسید.

این رو فراموش نکنین هر احکامی که در ارتباط با نامحرم در خارج از فضا مجازی وجود داره در داخل فضای مجازی هم جاریه ...

پس شوخی ممنوع!

نظرات مکرر ممنوع!

بحث های بی نتیجه ممنوع!

خطاب مفرد و لحن صمیمانه ممنوع!


قبل از هرکاری،چند ثانیه فکر کنید که آیا مولامون (عج) راضین من اینکارو بکنم....


پ ن:وقت نوشتن نداشتم.برای همین نتونستم این بحث رو در قالبی که میخوام ارائه بدم.اما دیگه لازم بود این مطلب مطرح بشه!

پ ن:خداییش هیچ عنوانی به اندازه این عنوان که نام فیلم هم هست حق مطلب رو ادا نمیکرد!


پ ن مهم:بعضی دوستان اشتباه متوجه شدن:باید بگم هیچ اشکالی نداره که توی وبلاگ به اسم خودتون مطلب بگذارید...چه خانم چه آقا....بحث اینه که رفتار مناسبی با جنس مخالف داشته باشیم...

پ ن مهم تر: یکی از وبلاگ نویسان محترم به نکته خوبی اشاره کردن.اینکه خواهران سعی کنن در وبلاگ همدیگر نظرات لوس و جلف و... نگذارند که حقا سخن درستیست!!


۵۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۱
خانم سین

امان از این رنج!!!

همه میدانند...

کسی شک نداردکه دختربچه ها چه اندازه به پدر وابسته اند...

اما....

حیران مانده ام....

نمیدانم غصه چه چیز را بخورم...؟؟؟

غصه رنج بی انتهایی که رقیه نازنینم در آن روز بلا متحمل گشت؟؟؟

یا

 غصه این بی انصاف مردمانی که در وجود یا عدم وجود حضرت رقیه (س) به بحث نشسته اند...

ای وای بر ما


تک مخاطب نوشت:

به تو مدیونم...

اگر تو نبودی، همان "منِ" قبلی مانده بودم!!! 


بعد نوشت:

سارا و نیایش دارن جیغ میزنن و دنبال هم میکنن و بلندبلند میخندن...قهر میکنن و آشتی میکنن...

میان پیش منو میپرن توی بغلمو و خودشونو لوس میکنن...

چقدر لطیفن...

چقدر عزیزن...

چقدر نازکن...

رقیه (س) ...........حتی از این دو تا هم کوچیکتر بود....

دارم میسوزمممممممممممم...

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

وای بر ما...

پرده اول:

-من اونجا نمیام!!!میخوام برم مسجد دانشگاه...اونجا جایی نیست که آقا بیاد سر بزنه...شبم هدر میره!

پرده دوم:

وارد مجلس که شدیم داشتم شاخ در میاوردم...حدسم درست بود..آقا عمرا بیاد اینجا... مجلس عزاداری مختلط دیگه نوبره!!! سرم و انداختم پایین و رفتم داخل..چاره ای نبود...

پرده سوم:

بی بی با کمر دردی که داشت دوون دوون رفت کنار دیوار نشست...بانی مجلس یه مرد جوون قدکوتاه با پالتوی مشکی و شلوار تنگ مشکی و کفش های واکس زده اومد روی فرش و به بی بی خانوم گفت که بلند شه...اونجا مال خانومای بانی مجلسه...(لحنش خیلی توهین آمیز بود...ذره ای احترام در وجودش نبود!)

بی بی خانوم به ناچار بلند شد و اومد کنار من نشست...

پرده چهارم:

دسته هیئتی اومدن داخل ..همه قیافه های اونجوری...همه چشمای خیره شده به دخترای اونجوری...همه با کفش روی فرش...همه لب خندون و اثری از عزاداری درشون نبود...

پرده پنجم:

خانومای بانی مجلس تشریف آوردن و نشستن...پنج تا خانوم با هفت قلم آرایش و همه یه دست موهای همرنگ...و ریز ریز میخندیدند!!

مداح میگفت: کی گفته آقامون تنهاست؟؟؟

میخواستم داد بزنم و بگم: من میگم....بوالله که آقا تنهاست!!!خیلی تنها...

دیگه جای موندن نبود...

-زود بیا دنبالمون داداش...


۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

چهار گفتار

کتاب چهار گفتار شامل چهار سخنرانی حضرت آقاست است که با توجه به  موضوع مشترک همشون یعنی تحلیل زمینه‌ها و عوامل مؤثر در بروز حادثه‌ی عاشورا بصورت مجموعه‌ای منتشر شده است. این گفتارها  در سال‌های ۷۱، ۷۴، ۷۵ و ۷۷ ایراد شده است

 

:این کتاب در مورد بحث های زیره

 

 زندگی پُرفضیلت امام حسین علیه‌السلام و صفات برجسته‌ی ایشان

 اهمیت مقام شهادت

عنصر حیات‌بخش امر به معروف و نهی از منکر

اهمیت نقش ارزشمند حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و امام سجاد علیه‌السلام در حفظ و گسترش پیام عاشورا

ویژگی‌های لازم برای مجالس عزاداری محرم و صفر

تحلیل تاریخ اسلام از بعثت تا عاشورا

ابعاد نهضت حسینی و احساس عزت و افتخار در آن نهضت

منطق، حماسه، عاطفه، سه عنصر اصلی قیام امام حسین علیه‌السلام

و ...


 

این کتاب میتونه برای ایجاد درک درست از ماه محرم کمک کنه

 

اینک این تو و این محرم...در این آزمون حیرانی،در این ابتلای عظیم...بنگر که در کجا خواهی ایستاد؟

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین