۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنر» ثبت شده است

می شکنم در شکن زلف یار

-همین که گفتم.توی محراب رو "قل هوالله "کار میکنی،دورتادور شبستون رو هم "آیة الکرسی". فقط هم یه بار اسم خودت رو می آری.فقط یه بار!


حاج ابراهیم،کاشیکار زبر دست،نگاهی به نازک کاری های زیبای مسجد کرد و گفت:معمار!آخه ما از این کار نون می خوریم.چه عیبی داره من چند جای این مسجد اسم و تلفن خودمو روی کاشی بنویسم؟


-اوسّا!اینجا مسجد دانشگاهه!با بقیه جاها توفیر داره.چقدر از من حرف می گیری!


 حاج ابراهیم همان گونه که معمار گفته بود عمل کرد.روی کاشی های مسجد یک بار از خودش اسم آورد.مزدش را گرفت و تسویه کرد و رفت.اما چند روز بعد زنگ تلفن معمار به صدا در آمد.حدس بزنید چه کسی بود.


-معمار،از کار راضی هستی؟همونطور که شما گفته بودین ما کار کردیم.اما یه نیم نگاهی هم به آخر آیة الکرسی دور شبستون بندازین،یه چیزایی دستتون می آد!عزت زیاد.


معمار از جا برخاست و راه مسجد را پیش گرفت و شروع کرد با دقت،آخر آیة الکرسی دور شبستان را خواندن:

والذین کفروا اولیاوهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.

این آخر آیة الکرسی است.اصولا کاشیکار باید به همین اندازه بسنده می کرد،اما او بخشی از آیه بعد را هم در ادامه آورده بود.چیزی که معمار تاکنون هیچ کجا ندیده بود!

الم تر الی الذی حاجّ ابراهیم... و دیگر تمام!


 کتاب می شکنم در شکن زلف یار- صفحه 179


انسان می تواند بشکندو این شکستن ها یکی زیباتر از دیگری جلوه کند.ما پیرامون خود حصار کشیده ایم و نمی خواهیم قدمی از آن بیرون بگذاریم.غافل از اینکه تا این حصار را نشکنیم امکان ندارد به آنچه می خواهیم برسیم.

مثل سلمان ...



۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
خانم سین

بچه مومنا! هنر،هنر،هنر

برای اولین بار در این چند ترمی که دارم درس میخونم یه استاد توی دانشکده امون به جز لوکوربوزیه و شاهکارهای میر و مدرنیته و کالاواترا و ....حرفای دیگه ای زد!!!

معماری رو جور دیگه ای برامون تعریف و تفسیر کرد...از سخنانش بوی معنویت میومد...

برای اولین بار توی دانشکدمون از زبان یه استاد حرف شهدا رو شنیدیم...حرف قرآن...حرف خدا!!!

برای اولین باره که نسبت به آینده دانشکده هنر خوشبین شدم !

برای اولین باره که توی یه کلاس احساس غربت نمیکردم...!!!واین یه قوت قلبه...

اگه فقط چند تا از این اساتید توی دانشکده های هنر وجود داشت الان هیچ غصه ای نسبت به هنر و هنرمندای این مملکت نبود!!!

کاش بچه مومنا جای خالی کردن گود هنر به بهانه فساد و تباهی که درونش به وجود اومده ،قدم به میدان میگذاشتن و یه تحول عظیم بوجود میاوردن...مگه غیر اینه که خود اسلام در یک قالب کاملا هنری ارائه شد؟؟؟

"آن کسانی که تصور میکنند انقلاب اسلامی ایران با ادبیات و هنر سروکاری ندارد،ربطی ندارد،خیلی پرت از معرکه اند،خیلی دورند و نمیفهمند اصلا چه دارند میگویند و به کجا دارند میگویند" این حرف رهبرمون و  آقامونه ها!!!



 به امید روزی که به هر کی میگی دانشکده هنر درس میخونی،نگه که:اوه خدا بهت رحم کنه!! هنر که دیگه معروفه...

به امید روزی که فشار جو دانشکده مجبورم نکنه تا شروع کلاس برم خارج دانشکده یه گوشه تنها بنشینم!!

به امید روزی که در روز ارائه بچه های رشته نقاشی با تابلو های نقاشی مبتذل و برهنه روبرو نشیم!!

به امید روزی که وقتی وارد دانشکده هنر میشیم با یکسری هنرجوی مومن و متعهد روبرو بشیم نه با یک صحنه دور همیه دخترا و پسرا...

و به امید روزی که از هنر و هنرمند این کشور عطر معنویت به مشام برسه!!!

                                                                                                    در پناه حق



۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین