الهی و ربی من لی غیرک
راستگویی "خوب" است!!!
اما ...
نکند نبایست راستش را می گفتم؟؟
میگویند ستاره سهیل شده ام...
سخت در اشتباهند...
هستم اما
در این ظلمات منِ روسیاه را کسی هم نباید ببیند...
که به اندازه ی خمپاره تکانم بدهد...
که به موج تو دچارم بکند...
که شهید تو شوم...
*سیدعلی میرافضلی*
برای خمس پست هایم چیزی ندارم جز:
اللهم ....عجل ....لولیک ....الفرج...
تبریک می گم آقا جان...
حکومتی که امروز در دست شما مردم است آرزوی هزار ساله ی مومنان بالله بوده است...آنچه را که دارید قدر بدانید،خود را نگاه دارید تا انشاالله این حکومت به حکومت ولی عصر،مهدی موعود،صاحب الزمان (عج) منتهی بشود.
*برگرفته از کتاب انسان 250 ساله (بیانات رهبری)*
این هـوا
باران فـقـط میخواهد و
این دسـتها هم
دسـتهایت را...
مثلا وقتی تصمیم میگرفتم درس یخونم...
فضا که عوض میشد بهتر میتونستم درس بخونم...
حالام میخوام یه تصمیم بگیرم اما خیلی مهم تر...خیلی بزرگتر ....
ذهنم یکسره پی یه چیزی میگرده که جابجا کنه...اما چیو؟؟؟
چی میتونه فضا رو عوض کنه...فضای دلم رو؟؟؟
فضای دل من حرم با صفاته....
چاره کار فقط اذن دخوله...
قدیما محجبه ها به بی حجاب ها چپ چپ نگاه میکردند اما الان بی حجاب ها و بد حجاب ها چنان با خشم و نفرت به چادری ها نگاه میکند که انگار چه کار غیر اخلاقی انجام داده اند...
درد دارد اما تلخ نیست...
چون مادر نگاهت میکند...چون زینبِ صبور نگاهت میکند...صبور باش مثل عمه زینب...
منبع:جنبش حیا
حکایت من است و امثال من ...
گاهی نگاه ها،برخورد ها،رفتار ها ....له میکنند آدم را...
خیلی سخت است که در محیطی باشی که هیچکس هم راهیت نکند...
هیچکس هم فکرت نباشد...
هیچکس تو را نفهمد...
اما من نه سرد میشوم و نه از عقایدم کوتاه می آیم...
فقط گاهی به حال تنهاییم اشک میریزم...همین!!!
یکی از استادام همیشه میگفت که به لایه های عمیق تر برو...توی سطح نمون...شاید همه چیز اونی نباشه که هست...
نمی فهمیدم...!!!
اشتباهاتمو تکرار میکردم و به سخره میگرفتم حرفاشون رو....
حالا منظورشونو به وضوح می فهمم ...
حالا که تونستم چند لایه بودن آدما رو با تمام وجودم احساس کنم ...
خدای من...
لایه های عمیق گاهی چقدر غیر قابل باورند!!!
چقدر تلخ اند...
محبوس در این پیله تنهایی خویشم...
بندگی...!
...
...شرک خفی مرا میترساند...
حاضرم همه عمرم را بدهم در عوض فقط یک لمحه...فقط یک لحظه زندگی از خداوند بگیرم...
یک لحظه که طعم خالص "عبد" بودن را به معنای واقعی بچشم....
بهشت را نمیخواهم...
حاضرم دربست تا جهنم بروم اما... یک لحظه با خدا عاشقی کنم...