دیگه رمقی برام نمونده...
پاهام دیگه جون ندارن واسه پیاده رفتن...
نمی دونم می خوام به کجا برسم...
فقط میدونم" اینجا "جای موندن نیست!!
این بیت و عجیب دوست دارم...
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
دیگه رمقی برام نمونده...
پاهام دیگه جون ندارن واسه پیاده رفتن...
نمی دونم می خوام به کجا برسم...
فقط میدونم" اینجا "جای موندن نیست!!
این بیت و عجیب دوست دارم...
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است