دوران مدرسه که بودیم یه سری تست ها و آزمون های شخصیتی و روانشناسی ازمون می گرفتن...

دقیقا یادم نیست اسمش چی بود اما وقتی مدرسمو جابجا کردم دادنشون به خودم...

امروز بعد از مدت ها وقتی دوباره یادشون کردم اشک توی چشمام جمع شد...

بین اون همه سوال یه جا نوشته بود:بزرگترین آرزوهایت را بنویس؟

با خطی خیلی متفاوت از الانم نوشته بودم:

1-ظهور امام زمان (عج)

2.بنده خوبی برای خدا باشم.

3.شهادت...


اون روزا خیلی کوچیکتر از الان بودم...خیلی کمتر از الان می دونستم...

اما اون موقع این قدرتو در خودم میدیدم که به آرزوهام برسم...

چی میشه که ما آدما هرچقدر بزرگتر میشیم ،ضعیف تر میشیم؟؟؟دیگه اون قدرت و در خودم نمیبینم...

نه اینکه آرزوهام عوض شده باشن...نه!!!

فقط خیلی دور و دست نیافتنی به نظر میان...

شاید بچگیا 

توکلمون به خدا بیشتر بود...

اخلاصمون بیشتر بود...

...

شاید بچگیا...بهتر خدا رو میشناختیم!!