۹ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

به بهانه پیوندی از جنس آسمان...

             " ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم‏ موده و رحمه " 


یکی از نشانه‏های او این است که از خود شما برای شما همسر آفرید تا با 

او آرام گیرید و میان شما مهر و محبت قرار داد . 



غیر از اینه آیا؟

که همه بچه مومنا آرزوشون اینه که بتونن در زندگی مشترکشون از زندگی بسیار زیبا و متعالی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (ع) الگو بگیرن؟

اما آیا واقعا اینکارو میکنن؟

فکر نمیکنم...آرمانی بودن عالیه...خوبه...عملیه!!!

اما تا وقتی که وارد دنیای هپروت نشیم و اینقدر خودمونو کامل احساس نکنیم که هر خطایی که ازمون سر زد،فقط و فقط توجیهش کنیم...اونم چه توجیهات زیبایی!!!!

بیاین کمی با خودمون روراست باشیم...توی دنیای امروز که آدما توی پیله ی دروغ هاشون زندگی میکنن و حتی خودشون هم باورشون کردن ،روراست بودن کار سختیه ...میدونم!

اما بایست تلاش کرد...آیا خودمون میتونیم خودمونو آروم کنیم که اینقدر مطمئنیم میتونیم مایه آرامش یکی دیگه باشیم؟

یا اینکه اینقدر خودخواهیم که خودمونو نمیبینیم و انتظار داریم یکی از راه برسه آرامش و عشق و محبت و خلاصه همه چیزای قشنگ این دنیا و اون دنیا رو بهمون اهدا کنه ...دریغ از کمترین تلاشی برای اینکه خودمون رو رشد بدیم و ما هم سهمی در تشکیل یه زندگی ایده ال داشته باشیم.

اندکی تامل به جایی برنمیخوره...



۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

پس چرا بهره ای از مهر برایم نبود...

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

                                                                       وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور


دوستان و آشنایان تولدم و بهم تبریک میگن اما...

ماه مهر است و لطافت در اوج...و محبت سرشار...

پس چرا با همه غم هایم زاده این ماه شدم؟؟؟؟


سالها پیش در همچین شبی گریستم و چشمانم را گشودم...

امشب هم به رسم ناجوانمردانه روزگار، می گریم و چشمانم را می بندم...


ته نوشت:

نمینویسم که غمم رو منتقل کنم...

نمینویسم که باهام هم دردی بشه...

نمینویسم که بپرسن دردم چیه...

فقط و فقط

              مینویسم تا آروم بشم...نوشتن همیشه آرامش بخشه!!!

التماس دعا





۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

...

از دیده خون دل همه بر روی ما رود...


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

شعری بدون نقطه از علامه حسن زاده آملی در وصف پیامبر اکرم (ص)


سرودن شعری بسیار پربار و پرمعنی ، آن هم خالی از حتی یک نقطه ، کافیست تا به پختگی هنر و جایگاه والای ادبی استاد بزرگوار، فیلسوف قرن حاضر ،‌ علامه حسن زاده آملی پی ببریم.

محمود مسلم ملائک

امار مطاع در ممالک

 
هم سالک و هم سلوک و مسلوک
او مالک و ماسواه مملوک
 
هر حکم که داد هر دل آگاه
سر لوحه حکم اسم الله
 
اسمی که در او دوای هر درد
اسمی که روای مرئه و مرد
 
اسمی که مراد آدم آمد
اسمی که سرود عالم آمد
 
سوداگر اگر در او دل آسود
سودا همه سود دارد و سود
 
مر همدم کردگار عالم
کی هول و هراس دارد و همّ
 
دل در حرم مطهر او
گل گردد و هم معطّر او
 
هر دل که ولای وصل دارد 
همواره هوای وصل دارد
 
موسی که هوای طور دارد
کی دل سر وصل حور دارد
 
ای وای مر آدم هوس را
دل داده کام سگ مگس را
 
در وصل صمد رسد رصدگر 
در اسم احد رود سراسر
 
درگاه سحر مراد سالک
دادار دهد علی مسالک
 
لوح دل آملی اوّاه
دارد صور ملائک الله


ته نوشت:
برای سلامتی شون دعا کنیم... سه صلوات برای تسریع در سلامتی ایشون بفرستید لطفا!!! 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

گشت ارشاد که میگفتن همین بود؟

 

بسمه تعالی

تا جایی که به یاد دارم زمانی توانستم تاثیر اسم در استقبال فیلم را به وضوح ببینم که سینماهای خالی و سوت و کور کرمان با ازدحام جمعیت روبرو شد...آن هم وقتی که فیلم روی پرده" "خوابگاه دختران " بود!و این دقیقا عاملی است که در مورد"گشت ارشاد" صدق میکند.فیلمی که بواسطه اسمش با استقبال عده ای مواجه شد و بواسطه همین اسم خشم عده ای را هم برانگیخت. 

همین اسم گویای بروز بودن فیلم است و اینکه موضوع فیلم ، موضوعی امروزی و دم دستی است نه مانند تجربه قبلی  سهیلی "چهار انگشتی" که بسیار دور ا ز ذهن می نمود و کمتر مخاطب میتوانست با آن ارتباط برقرار کندو این نقطه قوتی برای فیلم جدید وی محسوب میشود.

فیلم در مورد سه جوان خلافکار است که هر یک به دلیل یک معضل اجتماعی مثل ربا،قاچاق داروهای حیاتی ومهریه زنان به دنیای خلاف روی آورده اند و انتقام زندگی نابسامان خود را از افراد متمکن و پولدار میگیرند آن هم در لباس ماموران گشت ارشاد!!!

اما اینکه این فیلم در چه رده ای قرار دارد جای بسی تامل است چرا که بیشتر توانسته طنز باشد تا طنز اجتماعی !!!طنز اجتماعی نقد میکند(نقدی بجا وسازنده) اما با دیدن نیمه اول فیلم گشت ارشاد متوجه میشویم که فیلم خواسته و نا خواسته مواضع مشخصی ندارد و تا جایی پیش می رود که در سکانس هایی از فیلم ماموران گشت ارشاد را که در سراسر فیلم مورد سرزنش قرار داده، شخصیت هایی مثبت نشان میدهد که به مردم اجازه صحبت میدهند و رفتار معقولی دارند.

فیلنامه گشت ارشاد دارای نقاط تاریک بسیاری است که مخاطب پس از دیدن فیلم دچار ابهام زیادی میشود به طور مثال اینکه قضیه دادن دو سکه عطا چیست؟یا ان زن که عطا مادر خطابش کرد که بود؟یا اینکه چرا پدر و مادر عباس ربا گرفته اند که حالا عباس کار اشتباهش را به خاطر نزول خوار توجیه میکند؟اصلا چرا حتی در جمع خودشان هم حاج عباس صدایش می کنند؟

همچنین بعضی از دیالوگ ها  و عملکردها مغرضانه به نظر میرسند.به طور مثال اینکه پدر دختری که عطا دوستش داشت مهندس انرژی هسته ای بود(!!!)یا حرف های نیوشا ضیغمی در فیلم کاملا حساب شده بودند.

از سوی دیگر چیزی که مشهود است این است که سکانس های آخر فیلم خیلی اکشن و تا به اندازه ای هندی(!!!) می شود و شاید مخاطب پس از اتمام فیلم با خود بگوید:اه...چه مسخره...!یا شاید حتی تمامی مضامین قبلی فیلم را فراموش کند.نیمه دوم فیلم برخلاف نیمه اول از ساختار محکمی برخوردار نیست و سهیلی نتوانسته فیلم را انطور که باید به اتمام برساند.بعضی از این نقاط  تاریک و مبهم احتمالا به خاطر سانسورهای نا بجایی است که فیلم را تبدیل به سکانسهایی منقطع کرده که البته هر کدام به تنهایی پیامی خاص را می رسانند.

شخصیت های فیلم به طور کامل پرداخته نشده اند بطوریکه حضور نیوشا ضیغمی و جمشید هاشم پور کمی نچسب است.و اینکه گاهی با رفتاری متضاد از سه ضلع مثلث اصلی شخصیت های فیلم روبرو میشویم.مثلا حسن که جوانی با فکر و قلبی پاک  و روحیه ای حساس معرفی می شود چگونه اهل قمار است و در برخورد با آدم ها رفتاری خشن دارد؟

اما چیزی که کاملا مشخص است این است که سهیلی هر مضمونی را که میخواسته در اثر گنجانده و هر دیالوگ یا حرکت و یا سکانس فیلم دربرگیرنده پیامی است که پشت آن حرف های زیادی است برای گفتن اما همگی به دلایلی نامعلوم ناتمام گذاشته شده اند شاید به دلیل اینکه همه این مضامین در یک فیلم نمیگنجید!

در کل نقد خود را با یک جمله به پایان میبرم:گشت ارشاد فیلمی متوسط بود که بواسطه موضع گیری های نابجا برجسته شد.


 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

گاهی فقط "حافظ" آدمو درک میکنه!!!

                                                  ***********************

                   سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی


                                                                     دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی


                    چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو


                                                                     ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی


                    آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست


                                                                      عالمی دیگر بباید ساخت و زنو آدمی

                                                  ***********************

ته نوشت:

-دلم گرفته!!!

-چرا دلت گرفته؟؟

دقیقا اینجا بود که به عمق تنهاییم پی بردم........

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

روزهای آفتابی،شبهای بارانی

خیلی سخته...

خیلی سخته که روزگار دقیقا توی مسیری ببرتت جلو که هرگز نمیخواستیش!!!

خیلی سخته شبا رو با چشم گریون بخوابی و هرشب به خودت وعده بدی فردا روز خوبی خواهد بود!!!

خیلی سخته همه فقط ظاهر خندان و شادتو ببینن و همش به اینکه هیچ غمی نداری غبطه بخورن...

ولی...

ولی سخت تر اونه که هیچکس نمیتونه درکت کنه...هیچکس!!!

خدای من...دیگه چقدر امتحان و آزمایش؟؟؟؟

تو که میبینی من شاگرد همیشه رفوزه توام...اینقدر مهربونی که هی با یه امتحان جدید بهم فرصت دوباره میدی!!!

اما من همینقدرم خدا...همینقدر!!!

دیگه ازم امتحان نگیر...خسته شدم !!!

چقدر بایست خجالت بکشم...؟؟؟؟دیگه حتی روی توبه هم ندارم!!!


پ ن:نوشتم فقط و فقط چون بهش نیاز داشتم..گاهی نوشتن جوری آرومم میکنه که هیشکس و هیچ چیز دیگه ای از پس اینکار بر نمیاد...

پس نظرخواهی غیر فعاله!!!


موافقین ۱ مخالفین ۰
خانم سین

عیدتون مبارک...

در کنار شما چه اشک ها که نریختم...

در کنار شما چه رازها که نگفتم...

در کنار شما چه روزگار خوشی داشتم آقا جان...

تولدتان مبارک امام من!!!محرم اسرار من!!!شاهد روزهای ناب من!!!


به یاد مشهد،حرم،باب الجوادتان

آقا ! دلم عجیب گرفته برایتان

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین

بچه مومنا! هنر،هنر،هنر

برای اولین بار در این چند ترمی که دارم درس میخونم یه استاد توی دانشکده امون به جز لوکوربوزیه و شاهکارهای میر و مدرنیته و کالاواترا و ....حرفای دیگه ای زد!!!

معماری رو جور دیگه ای برامون تعریف و تفسیر کرد...از سخنانش بوی معنویت میومد...

برای اولین بار توی دانشکدمون از زبان یه استاد حرف شهدا رو شنیدیم...حرف قرآن...حرف خدا!!!

برای اولین باره که نسبت به آینده دانشکده هنر خوشبین شدم !

برای اولین باره که توی یه کلاس احساس غربت نمیکردم...!!!واین یه قوت قلبه...

اگه فقط چند تا از این اساتید توی دانشکده های هنر وجود داشت الان هیچ غصه ای نسبت به هنر و هنرمندای این مملکت نبود!!!

کاش بچه مومنا جای خالی کردن گود هنر به بهانه فساد و تباهی که درونش به وجود اومده ،قدم به میدان میگذاشتن و یه تحول عظیم بوجود میاوردن...مگه غیر اینه که خود اسلام در یک قالب کاملا هنری ارائه شد؟؟؟

"آن کسانی که تصور میکنند انقلاب اسلامی ایران با ادبیات و هنر سروکاری ندارد،ربطی ندارد،خیلی پرت از معرکه اند،خیلی دورند و نمیفهمند اصلا چه دارند میگویند و به کجا دارند میگویند" این حرف رهبرمون و  آقامونه ها!!!



 به امید روزی که به هر کی میگی دانشکده هنر درس میخونی،نگه که:اوه خدا بهت رحم کنه!! هنر که دیگه معروفه...

به امید روزی که فشار جو دانشکده مجبورم نکنه تا شروع کلاس برم خارج دانشکده یه گوشه تنها بنشینم!!

به امید روزی که در روز ارائه بچه های رشته نقاشی با تابلو های نقاشی مبتذل و برهنه روبرو نشیم!!

به امید روزی که وقتی وارد دانشکده هنر میشیم با یکسری هنرجوی مومن و متعهد روبرو بشیم نه با یک صحنه دور همیه دخترا و پسرا...

و به امید روزی که از هنر و هنرمند این کشور عطر معنویت به مشام برسه!!!

                                                                                                    در پناه حق



۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم سین